راهنمای راهاندازی استارتاپ سلامت دیجیتال برای دانشجویان و دانشآموختگان علوم پزشکی
نوآوران و کارآفرینان در سلامت هم مانند هر حیطه دیگری، ارزشهای فراوانی خلق کردهاند. با این حال، ممکن است فکر کنید ورود جامعه علوم پزشکی به دنیای کارآفرینی درست نیست. با ماهیت مقدس سلامت در تضاد است یا نتیجهای دربر نخواهد داشت.
اما کافی است دو کلمه کلیدی «دوره کارآفرینی» و «دانشگاه علوم پزشکی» را (به زبان اگلیسی) در کنار هم در گوگل جستجو کنید تا با انبوهی از برنامههای آموزشی نوآوری و کارآفرینی برای دانشجویان علوم پزشکی مواجه شوید. از دانشکده پزشکی هاروارد تا کالج پزشکی آریزونا و بسیاری مراکز دیگر در تمامی قارهها، برنامههایی را طراحی میکنند تا دانشجویان علوم پزشکی را با این مفاهیم آشنا و برای ورود به دنیای کسبوکار آماده کنند.
به عنوان یک دانشجو یا دانشآموخته علوم پزشکی، چه دلیلی دارد به جای طی کردن مسیر سنتی و ورود به شغلهای روتین، مسیر جدید و ناشناخته راهاندازی استارتاپ سلامت دیجیتال را پیش بگیریم؟ در ادامه از جنبههای مختلف به این موضوع میپردازیم.
استارتاپ، کارخانه تولید پول نیست
پیش از هرچیز باید تصورات غیرواقعی خود از راهاندازی استارتاپ را اصلاح کنیم. مدتی قبل در یک جلسه دوستانه، درباره شغل و فعالیتهای خود گفتم و دوستی، بلافاصله گفت خب چرا وارد «بساز و بفروش» نشدی؟
کارآفرین استارتاپی، به دنبال راهی برای چندبرابر کردن پول خود نیست. که اگر بود، اصلا وارد این مسیر سخت و طولانی نمیشد. استارتاپ، با هدف خلق یک ارزش شکل میگیرد. راهاندازی استارتاپ، تلاشی است برای حل کردن یک مشکل. البته، بدون شک برای بقای خود و بنیانگذارانش، باید بتواند درآمد هم ایجاد کند.
مزیتهای دنیای کسبوکار برای جامعه علوم پزشکی
اثرگذاری در مقیاسی بالاتر
هدف بسیاری از ما، از انتخاب علوم پزشکی، کم کردن درد و رنج مردم و کمک به انسانها بوده است. رویای ما، نجات جان بیماران بود و شاید یکی از دلایل مقاومتمان در برابر حیطه کارآفرینی، همین باشد. حالا که میدانیم ارزشآفرینی بر درآمدزایی مقدم است، میتوانیم منصفانهتر به استارتاپها نگاه کنیم.
استارتاپ سنتینل که توسط دکتر نیراوا شاه، متخصص مغز و اعصاب بنیانگذاری شده، پلتفرمی برای پایش و پیگیری بیماران است. اولین محصول این استارتاپ، نرمافزاری است که پزشک بیماران مبتلا به فشارخون بالا را به ویژه اگر به تازگی تشخیص داده شده باشد در آن ثبت میکند. همچنین، دستگاه فشارسنج دیجیتال سنتینل به بیمار داده میشود. نرمافزار به صورت روزانه، اندازهگیری فشار خون را به بیماران یادآوری میکند. نتایج در داخل نرمافزار ثبتشده و و گزارش فشار خونهای بیمار به طور مرتب برای پزشک ارسال میشود.
دکتر شاه، بدون راهاندازی سنتینل هم میتوانست فرایندی برای پیگیری بیمار و ثبت مرتب فشار خونهای او پیدا کند. به این ترتیب، مراقبت مناسبی هم به بیمارانش ارائه میکرد. اما طراحی سنتینل باعث شد پزشکان دیگر هم برای مراقبت و پیگیری بیمارانشان بتوانند از راهکاری آسان استفاده کنند.
زمان، محدودیتی همیشگی برای همه ما است. اگر قرار باشد در ساختار سنتی سلامت، خدمترسانی کنیم، تا رسیدن به بازنشستگی تنها به تعداد محدودی بیمار خدمت ارائه میکنیم. در حالی که محصول استارتاپ ما میتواند دستیابی به سلامت و رفاه را برای تعداد بسیار بیشتری از افراد تسهیل کند.
آرزوهای دیرین، جان دوباره میگیرند
وقتی در جایگاه کلاسیک مراقب سلامت و کادر درمانی فعالیت میکنیم، فقط از دانش و مهارتهای تخصص خود استفاده میکنیم. علم پزشکی را در کنار مهارتهای نرمی همچون حل مسأله، تصمیمگیری و غیره برای انجام وظایف خود به کار میبریم.
البته، این مانعی برای دنبال نکردن علایقمان نیست. میشود پرستار بود و گاهی نقاشی هم کرد. میتوان فیزیوتراپیست بود و موسیقی را هم به صورت جدی دنبال کرد. میتوان ماما بود و برنامهنویسی کرد. اما در حالت عادی، ایندو فعالیت کنار هم و در یک موقعیت شغلی تعریف نمیشوند.
در استارتاپ خود میتوانیم فعالیتهایی را که برایمان مهم هستند و به صورت جانبی، دنبالشان میکردیم، به کار بگیریم. طراحی، برنامهنویسی، نویسندگی، گویندگی و غیره، همگی مهارتهایی هستند که در استارتاپ به آن نیاز پیدا میکنیم.
از طرف دیگر، با ادغام مهارتهای مختلف خود، ممکن است به راهکاری بینرشتهای برسیم که مسألهای حلنشده را به روشی نوآورانه حل کند. به این ترتیب، ضمن پرداختن به علایق خود، ارزشی والا ارائه کردهایم.
مهارتهایی برای تمامی عمر
در ساختار درمانی، توانمندی در مهارتهای نرم، تاثیر قابل توجهی در عملکرد دارد. مهارتهای ارتباطی، کار تیمی، مهارت حل مسأله و تصمیمگیری، مدیریت زمان و مدیریت تعارض، تنها نمونههایی از مهارتهایی هستند که در تیم درمان به آنها نیاز داریم. با این حال، آموزش کافی در این زمینهها نمیبینیم.
اگر در طول دوران تحصیل، در فعالیتهای جانبی دانشجویی و غیردانشجویی وارد نشده باشیم، به احتمال زیاد در محیط کار با چالشهایی روبهرو میشویم. حتی ممکن است با این مهارتها آشنا نباشیم و متوجه نشویم باید چه چیزهایی یاد بگیریم تا اوضاع را بهبود دهیم. تنشها ادامه پیدا میکند تا زمانی که به صورت تجربی و در عمل، برخی از این مهارتها را یاد بگیریم.
طی راهاندازی استارتاپ هم به مهارتهای نرم متعددی نیاز داریم. اغلب مهارتهایی که برای تیم درمانی گفتیم، برای تیم استارتاپی هم ضروری هستند. ضمن اینکه اینجا، مهارتهای دیگری مانند مهارت مذاکره هم که شاید در پزشکی کمتر به آن نیاز پیدا کنیم لازم است.
مهارتهای نرم، پس از یادگیری فراموش نمیشوند. شبیه دوچرخهسواری، همواره همراهمان میمانند تا فعالیتهایمان را ثمربخشتر پیش ببریم. استارتاپ، محیط بسیار مناسبی برای یادگیری این مهارتها است.
شکوفایی خلاقیت
برعکس محیط درمان که کوچکترین اقدامات در آن، چارچوببندیشده و مشخص است، محیط کسبوکار فرصتی عالی برای ایدهپردازی و نوآوری است. البته، در استارتاپ سلامت هم، جایی که حفظ جان انسانها مطرح است، احتیاطهای لازم انجام میشود. اما در سایر ابعاد کسبوکار، خلاقیت فرصت شکوفایی مییابد.
همه فعالیتها در محیط استارتاپی نیاز به خلاقیت دارد، از تصمیمهای مدیریتی و هدفگذاری تا تولید محصول و تبلیغات. پس اگر فرد خلاقی هستید، فعالیت در استارتاپ را دوست خواهید داشت.
مزیتهای جامعه علوم پزشکی برای کسبوکارها
شناخت مشکلات
کارشناس آزمایشگاه، تمام ابعاد کار در آزمایشگاه را میشناسد. پرستار، با قوانین و محدودیتهای خاص بیمارستان آشنا است. پزشک، از چگونگی مدیریت بیماری، ترجیحات بیماران و اولویتهای درمان آگاه است.
سالها آموزش و فعالیت در محیطهای درمانی، باعث میشود مراقبان سلامت، مشکلات مهم حوزه سلامت را به خوبی بشناسند. مشکلاتی که توسط ناظر بیرونی که قصد راهاندازی استارتاپ سلامت را دارد دیده نمیشود.
یکی از دلایلی که راهکارهای ارائهشده توسط استارتاپها از دید جامعه علوم پزشکی جذاب و کاربردی به نظر نمیرسد، همین است. مسائلی که از بیرون دیده میشوند، اغلب آن مشکلات مهمی نیستند که مراقبان سلامت آرزوی حل شدنشان را دارند. داشتن یک همبنیانگذار از جامعه علومپزشکی، شانس پیدا کردن ایده خوب را بالا میبرد.
شناخت پیچیدگیهای سلامت
ما علاوهبر شناخت مشکلات سلامت، محدودیتها و فرهنگ خاص سلامت را هم میشناسیم. بنابراین میتوانیم امکانپذیری اجرای ایده و نحوه استقبال مراقبان سلامت از راهکار را هم پیشبینی کنیم. پیش از آنکه منابع استارتاپ، صرف پیادهسازی چنین ایدههایی شود، آنها را اصلاح میکنیم.
شبکه و ارتباطات انسانی
اگر پای درددل مهندسانی که استارتاپی در حوزه سلامت راهاندازی کردهاند بنشینیم؛ متوجه میشویم یکی از دردناکترین خاطراتشان، زمانهایی است که برای همکاری یا فروش محصول نزد پزشکان رفتهاند. اغلب آنها با برخورد سرد و نگاه بیاعتماد پزشکان روبهرو شدهاند. پزشکان (و اغلب اعضای ساختار سلامت) به درستی، سلامت را مسألهای پیچیده میدانند. به همین دلیل، زمانی که راهکاری از طرف فردی بیگانه با این حوزه به آنها پیشنهاد میشود، به سختی اعتماد میکنند.
ما، اعضای جامعه علوم پزشکی، بیگانه تلقی نمیشویم. ما حساسیتها و پیچیدگیهای سلامت را میشناسیم. پس اگر راهکاری پیشنهاد کنیم، حداقل چشمبسته و ندیده رد نمیشود.
علاوه بر این، ما به واسطه حضورمان در شبکه مراقبان سلامت، ارتباطات خوبی دارید. به همین دلیل بسیار آسانتر از بنیانگذار فنی خود میتوانیم به مشترین هدف یا شرکای علوم پزشکی دسترسی پیدا کنم.
برای ورود به دنیای استارتاپهای سلامت دیجیتال چه کنیم؟
با وجود همه حُسنهایی که برای استارتاپهای سلامت برشمردیم، ورود به این حیطه برای همه مناسب نیست. پیش از آنکه برای انتخاب این مسیر مصمم شویم، باید مطمئن باشیم روحیه کارآفرینی داریم.
روحیه کارآفرینی
راهاندازی کسبوکار با عدم قطعیتهای فراوانی همراه است. مانند زمانی است که بیماری بدحال و نیازمند مراقبتهای ویژه، با علائمی مبهم به ما مراجعه میکند. در نبود تشخیص قطعی، درمان را علامتی و براساس بیشترین احتمال شروع میکنیم. امیدواریم با گذر زمان و مشاهده تأثیری که درمان بر بیمار میگذارد به تشخیص روشن برسیم و بتوانیم وضعیت او را پایدار کنیم.
چنین شرایطی در پزشکی، شایع نیست. اما در استارتاپ، تقریبا تمام دقایق با چنین عدم قطعیت و ریسکی پیش میرود. احتمال شکست کسبوکار بالا است و حتی در زمانی که وضعیت پایدار به نظر میرسد، ممکن است ناگهان شرایط طوری تغییر کند که تصمیمگیری فوری و تلاش شبانهروزی برای حل مشکل لازم باشد.
بنابراین، برای آنکه بتوانیم از فعالیت در استارتاپ سلامت لذت ببریم، باید ریسکپذیر باشیم و بتوانیم با عدم قطعیت کنار بیاییم. همچنین، پشتکار بالا و روحیه مبارزهطلبی داشته باشیم.
علاوه بر همه اینها، یک ویژگی دیگر هم هست که فکر میکنم از بقیه مهمتر باشد. آن هم اینکه به این مسیر علاقه داشته باشیم. پزشکی هم مسیر سخت و پرچالشی است، اما آنها که از صمیم قلب آن را دوست میدارند، سختیهایش را به خوبی تاب میآورند و از آن لذت میبرند. فکر میکنم کارآفرینی هم در این ویژگی با پزشکی مشترک است.
وظایف کارآفرین
اینکه روحیه کارآفرینی داشته باشیم، لازم است، اما کافی نیست. پس از آن باید فعالیتهایی را که بنیانگذار استارتاپ به عهده دارد بشناسیم و ببینیم انجام این کارها چقدر برایمان جذابیت دارد.
یکی از راههای آشنایی با مسئولیتهای بنیانگذاران استارتاپ، شرکت در رویدادهای استارتاپی است. رویدادهای استارتاپی مانند استارتاپویکندها، شبیهسازی کوچکی از محیط کسبوکار استارتاپی هستند. البته، تنها چندماه نخست استارتاپ را شبیهسازی میکنند. از طرفی، حالوهوای رقابتی آنها، ممکن است برداشت افراد را تحت تاثیر قرار دهد.
در حال حاضر هم به دلیل شیوع ویروس کرونا، این رویدادها دیگر برگزار نمیشوند. (رویدادهای حضوری هم نمیتوانستند تصویر درستی از استارتاپ شکل دهند، رویدادهای مجازی که دیگر جای خود دارد.)
اما راه بهتر برای آشنایی با دنیای استارتاپها، شروع یادگیری درباره آنها است. با مطالعه درباره راهاندازی استارتاپ، مسئولیتهای یک کارآفرین را میشناسیم و اگر برایمان جالب بود، در مسیر درستی قرار داریم و میتوانیم از همانجا ادامه دهیم.
آزمایشگاه نوآوری سلامت دیجیتال مدلین، یکی از بهترین راههای یادگیری راهاندازی استارتاپ سلامت دیجیتال است.
در دنیای استارتاپهای سلامت دیجیتال چه چیزی انتظارمان را میکشد؟
شما میتوانید نقشهای مختلفی در یک استارتاپ سلامت به عهده بگیرید. ممکن است بخواهید خودتان بنیانگذار یا همبنیانگذار یک استارتاپ سلامت باشید.
بنیانگذار استارتاپ سلامت
استارتاپ با حضور یک یا چند بنیانگذار، خلق میشود. بنیانگذار اول، کسی است که یک مشکل توجهش را جلب کرده و قصد دارد راهکاری برای آن مشکل ارائه کند. از همین مرحله، یا زمانی که مطمئن شد دست روی مشکل درستی گذاشته، به دنبال همبنیانگذار میگردد. کسی (یا کسانی) که او هم برای حل این مشکل مشتاق باشد و بتواند در اجرای ایده کمک کند.
ممکن است خودمان ایده را شکل دهیم یا همبنیانگذار کسی شویم که ایده اولیه را با ما مطرح کرده و برایمان جذاب بوده. اینکه ایده را چه کسی مطرح کرده، اهمیتی ندارد. مهم این است که از حالا به بعد، بخش عمده زمان ما، به استارتاپمان اختصاص مییابد.
به دلایل متعدد، بهتر است تعداد بنیانگذاران کم باشد. گفته میشود در حالتی که ایده استارتاپ به تکنولوژی بالایی نیاز دارد، تیم حداکثر پنج نفره و در سایر استارتاپها کوچکتر باشد. این تیم کوچک باید استارتاپ را تا مراحل اولیه رشد، یعنی حدود یکی دو سال پیش ببرد. بنابراین میشود حدس زد مسئولیتهای هریک از بنیانگذاران چقدر زیاد است.
بدون شک، ما آن بنیانگذاری خواهیم بود که مهارتهای سلامت (Health Skills) دارد. اما این کافی نیست. باید موضوعات مختلفی را یاد بگیریم و مهارتهای گوناگونی را در خود تقویت کنیم تا بتوانیم از بین مسئولیتهای دیگر هم تعدادی را به عهده بگیریم.
در سالهای ابتدایی، همه کارهای صحبت با مشتریان، ساخت محصول، بازاریابی و فروش، توسعه کسبوکار و غیره توسط ما و همبنیانگذارانمان انجام میشود. پس از آن، میتوانیم برای فعالیتهای مختلف نیرو استخدام کنیم و خودمان بر فعالیتهای مرتبط با سلامت تمرکز کنیم.
برای مثال، اگر استارتاپ ما، تأثیر مستقیمی بر سلامت مردم بگذارد، برای کسب مجوز نیاز به انجام تحقیقات و داشتن شواهدی مبنی بر اثرگذاری داریم. این بخش از کار، بسیار به مطالعات و پژوهشهای دوران دانشگاه شباهت دارد. پس ما بهتر از همتیمیهای خود میتوانیم طراحی و اجرای این مطالعات را به عهده بگیریم.
وقتی استارتاپی راهاندازی میکنیم، یعنی متعهد میشویم حداقل 5 سال زمان و انرژی و پول خود را صرف به نتیجه رسیدن ایدهمان کنیم. بنیانگذار بودن، کاری تماموقت و طولانی است، پس نباید به آن به صورت یک پروژه جانبی کوتاهمدت نگاه نکنیم. البته، در صورتی که تیم خوبی داشته باشیم، میتوانیم در کنار استارتاپ خود، تحصیل هم بکنیم یا شغل سلامت خود را حفظ کنیم.
مشاور استارتاپ سلامت
اگر نخواهیم همه زمان و تمرکز خود را بر استارتاپ بگذاریم، میتوانیم مشاور پزشکی یک استارتاپ باشیم. در این حالت، به آن استارتاپ کمک میکنیم ایده و محصول خود را از دیدگاه سلامت بهبود دهد. علاوه بر این، با استفاده از شبکه ارتباطی خود به آنها برای انجام تستهای اولیه، ارتباط با مشتریان و غیره کمک میکنیم.
بدون شک مشاور بودن راحتتر است، اما دیگر قدرت تصمیمگیری نخواهیم داشت. فقط میتوانیم پیشنهادهای خود را مطرح کنیم و مسئولیت پذیرفتن یا نپذیرفتن آنها با تیم استارتاپی است. در واقع، در این حالت، ما آن کسی نیستیم که توانسته وضعیت بیمار را پایدار و او را از ICU به بخش منتقل کند. ما فقط متخصصی هستیم که بیمار را دیده، برگه مشاوره را پر کرده و در پرونده بیمار گذاشته است.
در قالبهای دیگری هم میتوان با استارتاپها همکاری کرد، اما بنیانگذار و مشاور، رایجترین فرمهای همکاری هستند.