روشها و مراحل اعتبارسنجی ایده سلامت
در مقاله « 8 نکته برای پیدا کردن ایده استارتاپی سلامت» راههای رسیدن به یک ایده استارتاپی خوب در حوزه سلامت را توضیح دادیم و گفتیم پس از اینکه ایدهای به نظرمان رسید، باید آن را اعتبارسنجی کنیم. حال در این مقاله درباره اعتبارسنجی ایده سلامت صحبت میکنیم.
اعتبارسنجی چیست؟
اعتبارسنجی (Validation) به معنای به دست آوردن دلایل و شواهد معتبر در مورد ایدههای کسبوکاری با هدف کمکردن ریسک تصمیمگیری است.
بسیاری از ما، زمانی که یک ایده استارتاپی به فکرمان میرسد آن را ایدهای عالی و با آیندهای موفق تصور میکنیم. اما اینکه ما فکر میکنیم ایده استارتاپیمان بسیار جذاب است و مشتریان از آن استقبال میکنند، دلیل کافی برای راهاندازی استارتاپ نیست. ما تصور میکنیم که مردم در موضوعی خاص، مشکل آزاردهندهای دارند، مایل هستند این مشکل را حل کنند و ایده ما میتواند آن را به صورتی رضایتبخش برای مشتریان حل کند. گاهی ناخودآگاه فراموش میکنیم این فقط یک فرضیه است و ممکن است واقعیت مطابق تصورات ما نباشد. اعتبارسنجی ایده سلامت، یعنی قبل از اجرایی کردن ایده، فرضیههای ذهنی خود را بیازماییم.
چه فرضهایی را باید بیازماییم؟
آزمایش، بخشی از چرخه ساخت – سنجش – یادگیری تئوری نوپای ناب است که اریک ریز آن را با هدف کم کردن احتمال شکست استارتاپها طراحی کرد. طبق این روش، بنیانگذاران استارتاپها باید به طور مداوم فرضهای مختلف خود در مورد استارتاپشان را بسنجند، از آنها یاد بگیرند و بعد براساس آموختهها، مسیرشان را ادامه یا تغییر دهند. این فرضها میتواند در خصوص بخشهای مختلف کسبوکار همچون مشکل، راهکار، ویژگیهای محصول، قیمتگذاری، شرکای کسبوکار و غیره باشد.
براساس اینکه قصد سنجیدن چه فرضیهای را داریم، روشهای متنوعی برای اعتبارسنجی وجود دارد. روشهایی همچون بررسی دادههای بازار، گفتگو با مشتریان، اجرای کمپین تبلیغاتی و ساخت پروتوتایپ یا کمینه محصول پذیرفتنی (MVP) و ارائه آن به مشتریان، برخی از روشهای اعتبارسنجی هستند. بنیانگذاران با توجه به نوع فرضیه، مزایا و معایب هر روش، منابعی که در اختیار دارند، شرایط و ماهیت خاص ایده، مشتریان و حوزه فعالیتشان یک یا تعدادی از این روشها را انتخاب و اجرا میکنند.
فرضهایی که در اعتبارسنجی ایده سلامت میسنجیم
همانطور که گفتیم، اعتبارسنجی ابعاد گوناگونی دارد. از آنجایی که هدف این مقاله راهنمایی برای مراحل آغازین راه اندازی استارتاپ است، در این مقاله درباره اعتبارسنجی مشکل صحبت میکنیم. در واقع روشهایی را بررسی میکنیم که ما کمک میکنند این فرضیهها را اثبات یا رد کنیم:
گروه مشتریان مورد نظر ما، مسألهای را که شناسایی کردهایم یک مشکل تلقی میکنند؛
این مشکل برای مشتریان مهم است و به دنبال راهی برای برطرف کردن آن هستند؛
ایده ما روش مناسبی برای حل این مسأله است.
با چه روشهایی اعتبارسنجی ایده سلامت را انجام دهیم؟
بررسی دادههای موجود
سادهترین اقدامی که پس از پیدا کردن یک ایده انجام میدهیم، جستجو در گوگل است. این کار آنقدر برایمان بدیهی و ناخودآگاه شده که ممکن است به عنوان یک روش اعتبارسنجی به آن نگاه نکنیم. اما جستجو بین کتابها، مقالات، تحقیقات بازار و غیره، ارزانترین راه برای رسیدن به دیدگاهی واقعیتر درباره ایدهمان است. کافی است بدانیم به دنبال چه دادههایی بگردیم. برخی از اطلاعات مفیدی که میتوانیم با بررسی دادههای موجود به دست آوریم:
مشکلات مشتریان: با کمی تحقیق میتوان به اطلاعات اولیه درباره دیدگاه مشتریان به مشکل مورد نظر دست یافت. این دادهها ممکن است از منابع متفاوتی به دست آیند. مثلا از مصاحبه یک مقام ذیربط با یک رسانه، مقالهای تحلیلی در یکی از خبرگزاریها، تالارهای گفتگوی گروهی خاص از مشتریان در یک وبسایت یا پیامرسان و غیره.
بازار: خبرها، مقالات مطبوعاتی و تحلیلی و گزارشهای تحقیقات بازار اطلاعات جامعی را درباره بازار منتشر میکنند. اندازه بازار مورد نظر، پیشبینی رشد بازار، مشتریان اصلی، رقبای اصلی، مشکلات این حوزه، روند (Trend) آینده بازار و غیره را میتوان از این منابع یافت.
ایدهها و استارتاپهای مشابه: با آشنایی با ایدههای مشابه که شکستخوردهاند و مطالعه درباره علت شکست آنها، نکات فراوانی درباره چالشهای اجرای ایده میتوان آموخت. شناسایی ایدههای در حال اجرا هم، به اطلاع از میزان رقابت در بازار و آشنایی با رقبا کمک میکند. همچنین بررسی نحوه اجرای ایده توسط رقبا بسیار آموزنده است.
گفتگو با مشتریان
با وجود اینکه تحقیق و جستجو در منابع بسیار مفید است، نمیتواند جایگزین گفتگو با مشتریان باشد. گفتگو با مشتریان، اطلاعات منحصر به فردی درباره نیازهای مشتریان و احتمال استقبال آنها از ایده شما به دست میدهد و چنین دادهای از هیچ منبع دیگری قابل دسترسی نیست.
یکی از بهترین راهنماها برای چگونگی گفتگو با مشتریان، کتاب «تست مامان» است. راب فیتزپاتریک (Rob Fitzpatrick) در این کتاب به خوبی توضیح میدهد چطور با مشتریان گفتگو کنیم تا اطلاعاتی درست و قابل استناد به دست آوریم. در ادامه برخی نکات روش «تست مامان» را با رویکرد سلامت توضیح دادهایم.
تعیین فرضیهها و سؤالات
در اولین گام، باید ببینیم هدفمان از گفتگو با مشتریان چیست و میخواهیم به جواب چه سؤالهایی برسیم. برای اینکه بتوانید از فرصتی که مشتریان در اختیارتان گذاشتهاند بهترین استفاده را بکنید، بهتر است از قبل سؤالهایتان را آماده کنید. برای رسیدن به سؤالات بهتر است ابتدا فرضهایتان را مشخص کنید. به ایدهتان فکر کنید، آینده را مجسم و حتی کمی خیالبافی کنید. فعالیتهایی را که باید انجام دهید، تولید محصول و عرضه آن به مشتریان را در نظر بگیرید. فکر میکنید تمام این مراحل چطور پیش خواهند رفت؟ تصورات شما درباره اتفاقات آینده، نشاندهنده فرضهای شما هستند. آنها را یادداشت کنید و آنهایی را که به مشکل و مشتریانتان مربوط میشوند مشخص کنید. اگر همبنیانگذار(ان) دارید بهتر است این کار را به صورت گروهی انجام دهید.
فرض کنیم من قصد دارم راهکاری برای مشاوره پزشکان با یکدیگر فراهم کنم. مثلا میخواهم برنامهای آنلاین ارائه دهم که پزشکان عمومی بتوانند به راحتی سوابق بیمار و نتایج تستهای او را برای پزشکان متخصص بفرستند و درباره شرایط بیمار خود مشورت کنند. همچنین پزشکان متخصص هم بتوانند از متخصصان سایر رشتهها درباره مشکلات بیمارشان که به شکایت اصلی او مربوط است مشورت بگیرند. بنابراین تصور من این است که
پزشکان عمومی در حال حاضر برای مشورت گرفتن درباره موضوعات تخصصی با مشکل روبهرو هستند.
پزشکان متخصص برای دریافت مشاوره پزشکی در سایر تخصصها با مشکل مواجه هستند.
راهکارهای فعلی برای ارسال سوابق، تصاویر و تستهای بیماران کارآمد نیست.
من برای آنکه بتوانم استارتاپم را راه اندازی کنم، باید بتوانم از درستی این تصورات اطمینان یابم.
با مشخص کردن فرضیههایتان میتوانید تعدادی از سؤالهایی را که باید به دنبال جوابشان بگردید، مشخص کنید. اما این روش برای رسیدن به سوالات سخت کافی نیست. برای آنکه سوالاتی نجاتبخش را پیدا کنید میتوانید به شرایط ویژه فکر کنید. مثلا تصور کنید با اجرای ایدهتان، استارتاپ شما به موفقیتی فوقالعاده دست یابد. چه اتفاقی زمینهساز و لازمه این موفقیت بوده است. شرایط عکس را هم در نظر بگیرید. تصور کنید استارتاپتان به بدترین شکل ممکن شکست خورده است. فکر میکنید علت چنین شکستی چه میتواند باشد؟
در مثال راهکار مشاوره پزشکی، جایگاه موفقی که من برای این ایده تصور میکنم، این است که معاونت درمان وزارت بهداشت محصول من را خریداری کند. پس یکی دیگر از فرضهایم این است که وزارت بهداشت این راهکار را مفید و ارزشمند میداند.
آنچه میتواند به شکست این ایده بیانجامد این است که برای پزشکان قابل استفاده نباشد. مثلا آنها در محل خدمت خود، دسترسی مداوم به اینترنت نداشته باشند. پس باید درباره اینکه آنتندهی اینترنت در محل طبابت آنها چگونه است، سوال کنم.
پس از آنکه فرضها و سوالهایتان را مشخص کردید، آنها را دستهبندی کنید. میتوانید آنها را براساس نوع فرضیه دستهبندی کنید. ممکن است برخی از سوالها مربوط به این مرحله از کسبوکار شما نباشد. مثلا اگر درباره ویژگیهای محصول، سوالی دارید، میتوانید آن را روی برگهای بنویسید تا در آینده به سراغ آن بروید. اما پیش از آن لازم است از وجود مشکل مطمئن شوید.
همچنین، سوالها را براساس مخاطب آنها دستهبندی کنید. در مثالی که به آن اشاره کردیم، من نمیتوانم درباره رویکرد وزارت بهداشت نسبت به موضوع مشاوره پزشکی از پزشکان سوال کنم. پس این مورد را از سایر سوالها جدا میکنم.
پس از دستهبندی، سوالهایتان را اولویتبندی کنید. بهتر است فقط سؤالهای کلیدی را از مخاطبان بپرسیم تا اگر زمانی از مصاحبه خسته شدند یا زمانشان کم بود به مهمترین اطلاعات رسیده باشیم. توصیه تست مامان، انتخاب سه سوال مهم برای هر گروه از ذینفعان مسأله است.
بخشبندی مشتریان
حال که سؤالهایمان را میدانیم، باید مشخص کنیم میخواهیم آنها را از چه کسی بپرسیم. برای اینکار لازم است مشتریان را شناسایی و آنها را به گروههای کوچکتر تقسیم کنیم. این بخشبندی باید به قدری جزئی باشد که پس از انجام این مرحله بدانیم کجا باید مشتریهایی را که میخواهیم با آنها مصاحبه کنیم، بیابیم.
برای اینکار، گروهی را که فکر میکنید مشتری کسبوکار شما هستند انتخاب و سعی کنید آن را به گروه کوچکتر و اختصاصیتری تقسیم کنید. یک راه برای کوچککردن گروه مشتریان، توجه به شاخصههای راهکار است. اگر شما ایدهای تکنولوژیمحور را در ذهن دارید، ممکن است رده سنی خاصی را مشتریان بهتری برای محصول خود بدانید. یا اگر برآوردتان از قیمت محصول بالاست، درآمد ممکن است عاملی برای بخشبندی مشتریانتان باشد. همچنین، میتوانید از چند سوال برای بخشبندی مشتری براساس رفتار و انگیزه استفاده کنید، سوالاتی از این قبیل:
آیا همه اعضای این گروه، مشتری محصول من هستند یا فقط بخشی از آنها به محصول علاقه نشان میدهند؟
چرا زیرمجموعه «…» از این گروه، تمایل بیشتری برای خرید محصول دارد؟
چه انگیزههایی برای استفاده از این محصول دارند؟
هدف از این مرحله، این است که به گروههایی برسیم که نیاز مشابهی دارند و در نتیجه، محصولی با ویژگیهای مشابه میخواهند. ممکن است ایدهای که در ذهن داریم، برای پاسخگویی به نیاز گروههای مختلفی مناسب باشد، اما برای یک استارتاپ که منابع محدودی دارد، تلاش برای تولید محصولی که برای «همه» مناسب باشد، به معنی برداشتن چندین هندوانه با یک دست است.
ممکن است فکر کنید بخشبندی مشتریان باعث میشود گروه مشتریان ما بیش از اندازه کوچک شود و چنین کسبوکاری قابلیت رشد نخواهد داشت. اما توجه داشته باشید که این گروه، مشتریان آغازین ما هستند و میتوانیم به تدریج بازار خود را توسعه دهیم. قرار نیست به همین بخش کوچک بازار بسنده کنیم.
در مثال قسمت قبل، من در توضیح ایدهام، آن را محصولی برای پزشکان عمومی و متخصصان معرفی کردم. اما اکنون میبینیم که این گروه بیش از اندازه بزرگ است. حتی یکی از دو گروه پزشکان عمومی و متخصص هم بزرگ است، چرا که اعضای آنها تفاوتهای عمدهای با هم دارند. من فکر میکنم برای شروع پزشکان عمومی مشتریان بهتری هستند و حال باید آن را به گروههای کوچکتر بشکنم.
پزشکان عمومی شاغل در شبکه بهداشت، پزشکان عمومی که مطب شخصی دارند یا پزشکان عمومی که در حیطه زیبایی فعالیت میکنند سه گروه کاملا متفاوت هستند. با پرسیدن سوالاتی که بالاتر گفتیم، من به این گروه میرسم: «پزشکان عمومی با سن کمتر 40 سال که در درمانگاههای شبکه بهداشت استان همدان طبابت میکنند و مرکز درمانی آنها بیش از یک ساعت با بیمارستان فاصله دارد.»
انتخاب اولین گروه
پس از بخشبندی مشتریان، به چند گروه کوچک میرسیم و باید بین آنها اولین گروه را برای گفتگو انتخاب کنیم. برای انتخاب میتوانیم از یکی از این ملاکها استفاده کنیم:
- دسترسی به گروه
- علاقه ما به گروه مشتریان
- بزرگی و سودده بودن گروه
این بنیانگذار است که تصمیم میگیرد اول سراغ کدام گروه برود. اما فکر میکنم برای اعتبارسنجی ایده سلامت، این ملاکها را میتوان از یک به سه، اولویتبندی کرد. دسترسی به ذینفعان مختلف سلامت، آسان نیست. خواه پزشکان، پرستاران و به طور کلی کادر درمان باشند که مشغله فراوانی دارند و خواه، بیمارانی که شرایط سلامتشان مساعد نیست. در هر حال، فراهم کردن شرایط گفتگو دشوار است پس به راحتی از کنار کسانی که به آنها دسترسی دارید نگذرید.
نکته کلیدی: همه ایدهها در گفتگو با یک گروه خلاصه نمیشود. اگر ایده شما در آن واحد چند مشتری دارد، برای مثال اگر مدل کسبوکارتان پلتفرم دو یا چندوجهی است باید با همه مشتریان گفتگو کنید. یا اگر افراد مختلفی در تصمیمگیری مشتری تأثیرگذار هستند، لازم هست برای هرکدام آنها سوالهای کلیدی را آماده و با هرکدام جداگانه گفتگو کنید. برای مثال اگر قصد دارید رباتی برای مراقبت از سالمندان طراحی کنید که در صورت وقوع حادثه یا نیاز به کمک، به فرزندان او اطلاع دهد و به طور خودکار با اورژانس تماس بگیرد، باید با سالمندان، فرزندان و مراقبان سالمندان، تکنسینهای آمبولانس و حتی شاید آمبولانس خصوصی یا سازمان اورژانس گفتگو کنید.
انجام گفتگو
حالا که میدانیم به دنبال گفتگو با چه کسانی هستیم، باید هر فرصتی را برای گفتگو غنیمت بشماریم تا زودتر به جواب سوالاتمان برسیم. اما چطور یک مصاحبه خوب انجام دهیم؟
اشارهای به ایدهتان نکنید
اگر گفتگویمان با مشتری را با توضیح ایده شروع کنیم، ناخودآگاه جهتی به مصاحبه میدهیم که ما را از اهدافمان دور میکند. طرف مقابل ممکن است احساس کند میخواهیم چیزی به او بفروشیم و نسبت به گفتگو بدبین شود. یا ممکن است برای آنکه حسن نیت نشان دهد و به تلاشهایمان احترام بگذارد، پاسخ صادقانهای ندهد. مثلا با وجود اینکه فکر میکند ایده ما مشکل او را حل نمیکند، برای آنکه ما را ناراحت نکند میگوید به نظرش ایده خوب و کارآمدی است.
درباره اتفاقی مشخص در گذشته فرد سؤال کنید
اگر مصاحبه را به موقعیت مشخصی در گذشته هدایت نکنید، ممکن است تمام مصاحبه به بررسی موقعیتی خیالی بگذرد و احتمالا هیچ اطلاعات مفید و معتبری دستگیرتان نشود. یا ممکن است شما و فرد مقابل، هرکدام از نقطه نظر متفاوتی به مسأله بنگرید. فرض کنیم من برای اعتبارسنجی ایده برنامه مشاوره پزشکان، با پزشکی در حال گفتگو هستم. او چند دقیقهای درباره تعداد مریضهایی که در روز به او مراجعه میکنند و شکایتهای آنها صحبت میکند. برای جهتدهی به گفتگو میپرسیم:
+ چقدر از مریضهایتان بدحال هستند و شرایطشان به راحتی کنترل نمیشود؟
– خیلی اوقات پیش میآید مریضها دیر مراجعه کنند و اینجا امکانات لازم برای کمک به آنها را نداشته باشیم. این بیماران را به بیمارستان شهری ارجاع میدهم.
+ در ماه گذشته، چند مریض ارجاعی داشتید؟
– ممم… ماه گذشته پنج نفر
اگر به سوال اول اکتفا میکردم، ممکن بود در حالی که ذهنیت آن پزشک از «خیلی اوقات» حدود پنج تا ده نفر بوده، من با تصور اینکه احتمالا در هر ماه بیش از 20 بیمار به بیمارستان ارجاع دادهمیشوند گفتگو را پایان دهم اما وقتی به یک مورد خاص اشاره کردم به جوابی مشخص و دیدگاهی مشترک با مشتری رسیدم.
بیشتر گوش کنید
هدف از این مصاحبهها، اطلاع از رفتار مشتری، شناختن او و مشکلاتش است. اگر به مصاحبه با این دید نگاه کنیم، مشتاقانه به صحبتهای مشتری گوش میکنیم و فقط سعی میکنیم با سوالات خود، طوری به گفتگو جهت دهیم که پاسخ سوالاتمان را از خلال صحبتهای او به دست آوریم. اگر در پایان مصاحبه، متوجه شدید بیشتر از نصف گفتگو را شما صحبت کردهاید احتمالا مصاحبه خوبی نبوده است، چرا که احتمال اینکه شما ایده خود را لو داده باشید، کم نیست.
دستیابی به مشتریان
ممکن است به همه گروهها یا بخشی از گروههای مشتریان دسترسی نداشته باشیم. در این صورت چطور میتوانیم زمینه ارتباط و گفتگو را فراهم کنیم؟
شبکه ارتباطات
برای رسیدن به گروه مشتریانمان نباید فقط به جستجو در شبکه درجه یکمان بسنده کنیم. یعنی نیازی نیست حتما به طور مستقیم شخصی را که میخواهیم با او گفتگو کنیم بشناسیم و بتوانیم به او پیام دهیم یا زنگ بزنیم. میتوانیم مخاطبمان را برای دوستان، آشنایان و اطرافیانمان شرح دهیم و از آنها بپرسیم آیا چنین شخصی را میشناسند. احتمال اینکه در شبکه درجه دوم یا سوممان، شخصی از گروه مشتریانمان را پیدا کنیم خیلی زیاد است. به این ترتیب با معرفی از طرف کسی که هردوی ما را میشناسد به فرد مورد نظرمان برسیم.
شرکت در رویدادها
یکی از بهترین جاهایی که میتوانیم با افراد گفتگو کنیم رویدادها هستند. کنگرهها و همایشها به خصوص برای اعتبارسنجی ایده سلامت بسیار مناسب هستند. چرا که یکی از معدود جاهایی هستند که افراد بدون دغدغه کار و با هدف آشنایی با ایدههای نو و گفتگو با افراد تازه شرکت میکنند.
اگر تلاش کنیم پزشکی را در مطب او ملاقات و با او مصاحبه کنیم، در بدترین زمان مزاحم او شدهایم و او انگیزهای برای پاسخ دادن به ما نخواهد داشت. چنین کاری، باعث میشود کسی را که میتوانست مشتری بالقوه محصول ما باشد از دست بدهیم. پزشک اعتمادش را به ما از دست خواهد داد و احساس خواهد کرد ما برای زمان و شغل او ارزش قائل نیستیم. بیمارستانها هم چندان محل مناسبی برای مصاحبه نیستند. پرسنل بیمارستانها اغلب تمام ساعات کاری خود را در حال انجام وظایفشان هستند و فرصتی برای گفتگویی با خیال آسوده ندارند.
اما رویدادهای پزشکی که به طور گسترده و در موضوعات متفاوت برگزار میشوند، فرصت مناسبی برای مصاحبه و اعتبارسنجی هستند. مزیت حضور در رویدادها این است که میتوانید در زمانی کوتاه، تعداد زیادی از مشتریانتان را ببینید و با آنها گفتگو کنید.
برگزاری رویداد
اگر در میان رویدادها، محلی برای دسترسی به مشتریانتان نیافتید، میتوانید خودتان اقدام به برگزاری رویداد کنید. البته این روش، تا حد زیادی بستگی به مخاطبانتان دارد. برای مثال برگزاری رویدادی که پزشکان حاذق، مدیران و رؤسای بیمارستانها در آن شرکت کنند برای یک استارتاپ ممکن و منطقی نیست. اما اگر مشتریان شما، دانشجویان علوم پزشکی، مردم عادی یا گروه خاصی از بیماران هستند، میتوانید در رویدادی آنها را گرد هم آورید و به پاسخ سؤالهایتان هم برسید. انجمنهای حمایتی بیماریها و تشکلهای دانشجویی میتواند در این زمینه کمککننده باشد.
یادگیری از گفتگو
پس از انجام گفتگو، باید آموختههایمان را بررسی کنیم تا ببینیم فرضیههایمان را تأیید میکند یا نه. برای اینکه بتوانید یادگیری معتبری داشته باشید، لازم است نکات مهمی را که در هر گفتگو مطرح میشود به خوبی ثبت کنید. اینکه گفتگو را (با اجازه مصاحبهشونده) ضبط کنید یا در طول مصاحبه یادداشت بردارید، بستگی به شما دارد. مهم این است که پیش از آنکه زمانی طولانی از مصاحبه بگذرد و نکات بیان شده را فراموش کنید، آن را به طوری که بعدها بتوانید متوجه شوید ثبت کنید.
نکتهای که در خصوص ارزیابی گفتگوها وجود دارد، حفظ بیطرفی است. ما انسانها، به طور ناخودآگاه، پیامهایی را که دیدگاهمان را تأیید میکنند، بهتر به خاطر میسپاریم. این یک خطای شناختی و انتخاب مغر ما به صورت طبیعی است. برای اینکه بتوانیم از این خطا جلوگیری کنیم باید به خودمان یادآور شویم، رد شدن ایدهمان وقتی هنوز در مرحله ایده است، خیلی کمهزینهتر از شکست محصولمان در بازار است.
گفتگو با مشتریان برای اعتبارسنجی ایده سلامت، بسیار مهم و تأثیرگذار است. برای آنکه به دادههای درست و قابل اعتمادی در مصاحبههای حود برسید، خواندن کتاب تست مامان و توجه به نکات آن را بسیار توصیه میکنم.
- Criteria 0%
- Criteria 0%
- Criteria 0%
- Criteria 0%
- Criteria 0%